خو دوستان اینم پارت دو.~.
خوب ما بعد کار رفتیم یه کافه ی معروف و لیسا و من گفتیم بهتره فردا دنبال یه خونه بگردیم
و همینم باعث شد تو اینترنت دنبال خونه بگردیم که فردا بریم ببینیم و بعد که چند تا خونه انتخاب کردیم گفتیم بریم خرید چون فردا نمیشه باید خونه میدیم
و رفتیم لوازم آرایش و لباس و اینجور چیزا خریدیم
و جیسو و رز رو دیدیم و اینا رو باهم خریدیم تو راه هفت تا پسر جلو راهمون سبز شدن
و نمیزاشتن بریم و ما رو اذیت میکردن
و جنی اومد و گفت:(هی پسرا نظرتون چیه مزاحم نشید چون خوش ندارم تا سه سال بعد تو کما ببینمتون.)
همشون فرار کردن ولی تهیونگ (یکی از پسرا) موند پ به جنی گفت اگه میتونی بکن ببینم
و جنی با یه حرکت اونو زمین انداخت و گفت فک کنم همین کافیه
و بعد دخترا رفتن و به جنی آفرین گفتن
و بعد خرید از هم خداحافظی کردن
خوب بچه ها اینم پارت دو منتظر پارت بعد باشید
داستان جنی و لیسا پارت ۱ از طرف ادمین جنی برای جنی و لیسا لاورا
پارت ,جنی ,خونه ,یه ,بریم ,رو ,اینم پارت ,و بعد ,به جنی ,و جنی ,پارت دو
درباره این سایت