خو بریم شروع کنیم
از زبان جنی:من امروز صبح بیدار شدم و صبحانه خوردم و لباسامو عوض کردم یه بلیز که شونه هاش حالی بود و زرد بود و تا بالای ناف بود و یه شلوار جین پوشیدم و به سمت کمپانی رفتم تا برای خوانندگی ثبت نام کنم
و تست دادم و قبول شدم و خیلی خوشحال بودم
اما اونا گفتن باید چند نفرم باشن که گروه معروف تر بشه و گفتن خودشون میتونن معرفی کنن و منم قبول کردم و فردا رفتم و هم گروهی هام رو دیدم به نام های جیسون و لیسا و رزی همشون خوب بودن ولی من از همه بیشتر از لیسا خوشم اومد و میدونید خیلی کیوت و مهربون بود
از زبان لیسا: بعد از صبحانه لباس پوشیدم و بشم چه کمپانی رفتم و گفتم باید یه نفر دیگه هم باشد من چند نفر رو دیدم که هم گروهی بودند به اسم های جنی جیسو و رز
همشون خیلی خوب بودن اما بیشتر از همه از جنی خوشم اومد
بعد از تمام شدن کارمون ازش خواستم باهم بریم بیرون
از زبان جنی: بعد ازتموم کار ازم خواست با هم بریم بیرون منم خیلی خوشحال بودم پس قبول کردم
خوب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه و خونده باشید و بقیه برای پارت بعدی
ادامه مطلبداستان جنی و لیسا پارت ۱ از طرف ادمین جنی برای جنی و لیسا لاورا
جنی ,لیسا ,خیلی ,هم ,یه ,قبول ,و لیسا ,بود و ,از زبان ,کمپانی رفتم ,پوشیدم و
درباره این سایت